پارت چهل و هفتم

زمان ارسال : ۲۷۳ روز پیش

عصر که خانه برگشتم هیچکس نبود. شماره طناز را گرفتم و جوابی نیامد و این بار شماره پدرم را گرفتم و پدرم جواب داد.

ـ بابا ندا و طناز خونه نیستند... نمی‌‌دونی کجاان؟

ـ فکر کنم رفتند خونه نوید. احتمالاً ندا خواسته طناز رو یه کمی از حال و هو ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید